روند روبه رشد تکنولوژی بویژه در سالهای اخیر رشد چشمگیری را داشته است تا جایی که اگر کسی بخواهد حرفی برای گفتن داشته باشد، باید نگاه نو را دستاویز قرار دهد. همان چیزی که به آن نوآوری میگوییم و شرکت های نوآور و استارت آپ ها برای جذاب کردن محصولات یا خدماتشان از آن بهره می گیرند اما نوآوری چگونه به وجود می آید؟
در دنیای امروز مانند تعاریف دیگر، تعریف نوآوری هم تغییرات بسیاری داشته است. در دنیای نو، این حلقه های به هم متصل هستند که یا رد و بدل کردن اطلاعات می توانند به حرکتی نوآورانه منجر شوند. در اصل شبکهسازی یکی از مهمترین بخشهای دستیابی به نوآوری است، شبکههایی که میتوانند داخلی یا خارجی باشند. یک شبکه نوآوری مجموعهای از فراد شرکت های کوچک و بزرگ استارت آپ ها، موسسات دانشگاهی و دولتی را شامل میشود که خارج از یک سازمان واحد هستند اما تمایل دارند با همکاری یکدیگر محصولات، خدمات یا مدلهای کسب و کار جدید را ایجاد کنند. اما مسئله اصلی در این موضوع سازماندهی این حجم از افراد و سازمان ها است و در این جا است که مفهومی با عنوان شبکه نوآوری مطرح میشود.
شبکههای نوآوری را به طور کلی میتوان مجموعهای از افراد، عوامل و کنشگرانی دانست که گرههای رابطهای میان آنها تعریف میشود. برخی از پژوهشگران شبکههای نوآوری را گروههایی پویا میدانند که فعالیت آنها مبتنی علم و فناوری است و بر کشف موضوعات یا خلق محصولات مبتی بر علم تأکید دارند.
یکی از اصلیترین ویژگیهای شبکه های نوآوری، وجود قابلیتهای دانش و مهارت است که توانایی نوآوری و فناوری را به شبکهها ارائه میدهد.
وجود قابلیت های محوری شامل دانش و مهارت هایی است که به شبکه توانایی نوآوری فناوری ها را می دهد. دارایی های مکمل ویژگی دیگر شبکههای نوآوری هستند که مزیتهای قابلیتهای محوری را در دسترس قرار میدهند و در نهایت قابلیت یادگیری که به هر دو دانش انباشته شده و مهارت های اعضا به علاوه دانش و مهارت های کلی شبکه بستگی دارد.
در شرایطی که بازارها هر روز رقابتیتر میشوند و گاه حتی رقابت بر سر بقا است نه رشد، دیگر فرصتی برای آزمون و خطا و یا صرف وقت برای خلق ایدهای جدید نیست. به همین دلیل است که کشورهای پیشرفته به دنبال رشد و توسعه مفهوم شبکهسازی هستند. همکاری گروههای مختلف از بخشهای مختلف مراحل طراحی، تولید، بازاریابی، بازارسازی و تبلیغات برای یک ایده جدید را تا میزان زیادی کاهش میدهد و این فرصت ایجاد میشود تا محصول زمان بیشتری در بازار باشد و سودآوری بیشتری به همراه داشته باشد و همه گروههای ذینفع از آن سود ببرند. اما اگرهم ایده به شکست بخورد همه گروهها متضرر میشوند اما هیچکدام از صحنه رقابت حذف نمیشوند و فعالیتشان ادامه خواهد یافت.
در رابطه با ارزیابی شبکههای نوآوری نظریات و مدلهای مختلفی ارائه شده است. در برخی از نظریات بر ساختار این شبکهها تأکیید میشود که شبکهها را در دو سطح کل و فرد بررسی میکنند. نظریه اقتصاد یادگیرنده یکی دیگر از معیارهای ارزیابی شبکههای نوآوری است که دلیل ایجاد آن توجه به اقتصاد دانشی و مزایای رقابتی بلند مدت ناشی از آن است. نظریه ساختار گرایی و نظریه شبکههای قوی و ضعیف هم از نظریههای دیگری هستند که برای ارزیابی شبکههای نوآوری مورد بررسی قرار میگیرند.
باوجود محبوبیت شبکههای نوآوری در بین دولتها و شرکتها، اما درهرصورت، هر حرکت مالی نیازمند سازوکاری مشخص برای تضمین بازی برد – برد است. شکست برخی از طرحهای شبکههای نواوری این سوال را بوجود میآورد که آیا این شیوه مفید است؟ پاسخ این سوال قطعاً مثبت است البته با رعایت اصول و قواعد آن.
سیستمهای سنتی مدیریت جوابگوی این شبکههای نوآوری که سلسله مراتب سازمانی مرسوم در آنها مطرح نیست و همه افراد هم سطح یکدیگر به تعامل میپردازند، نخواهد بود البته این موضوع نیاز به جایگاه مدیریت را انکار نمیکند. موفقیت در هر طرح اقتصادی نیازمند یک نقشه راه نیاز است تا چشمانداز کسب و کار، اهداف، استراتژیها، زمانبندیها و …، مشخص باشند، تمام اعضا آن را بپذیرند و با جدیت دنبال کنند. اما برای آن که نقشه در طول راه از مسیر خود خارج نشود، شبکه نیازمند مدیر صاحب صلاحیت است تا روند نوآوری پایدار با تهدید مواجه نشود و یکپارچگی نقشه از دست نرود.
مدیر شبکه ای که می خواهد بیشترین میزان موفقیت را به دست آورد، باید پنج رفتار را در همه اعضای گروه تقویت کند که اساساً لازمه قرارگیری و کار در یک شبکه نواوری هستند:
البته محققان به این موضوع اعتراف میکنند که کسب شناخت درست از جایگاه مدیر برای شبکههای نوآوری همچنان جای کار بسیار دارد.
اعضای شبکههای نوآوری هرکدام مانند قطعات یک پازل هستند که یکدیگر را تکمیل میکنند. هنگام تشکیل یک شبکه نوآوری باید به این موضوع توجه داشت که شبکهای مفید است که گروههای متنوعی از دانشگاهیان، سرمایه گذاران، شرکت های بزرگ، استارت آپ ها، تامین کنندگان و فعالان بازار را شامل شود. کسانی که قدرت های متنوعی دارند و هر کدام حداقل در یک حوزه می توانند در به سرانجام رساندن ایده نوآورانه موثر واقع شوند و مکمل توانمندی های سایر اعضا باشند.
قدم گذاشتن در مسر نوآوری و ایجاد شبکههای نوآوری یعنی خارج شدن از منطقه امن و پذیرفتن افراد و گروههای جدید، با تفکرات متفاوت و تواناییهای مختلف و تازه. تنها در اینصورت است که میتوان به شرایط جدید و روشهای متعارف دست پیدا کرد و از آن بهره برد.
پژوهشگران رهبران بازار آینده را شرکتهایی میدانند که فراتر از سازمان خود را میبینند و با شبکهسازی و عضویت در شبکههای نواوری توانایی های سازمان خود را در ایجاد نوآوری افزایش می دهند. همکاری و توسعه در زمینه نوآوری و ایجاد رویکرد مشارکتی کلید حل مسائل امروز است اگرچه همچنان نیازمند توانمندسازی بیشتر در کنار افزایش آگاهی نسبت به شبکههای نوآوری و مزایای آنها است تا بتوان از نتایج اقتصادی آنها بهترین استفاده را داشته باشیم.a